۱۴۰۲ دی ۲, شنبه

 پیشرفت باورنکردنی!

امروز السا یک کاری کرد که کف من و دوست پسرش (دیلان) رو با هم در آورد! اصلا باورم نمیشه که همسر عزیز و معصومم ظرف دو ماه این قدر پیشرفت کرده باشد. 

جریان از این قرار بود که ما قراره برای تعطیلات چند روزی بریم مسافرت. دیلان از دیدار آخرشون که پنجشنبه قبل بود مرتباً به السا روی واتزآپ پیام میزد که دوباره ببینمت. السا که خیلی اهل چت کردن نیست خیلی جواب نمیداد. آخرش وقتی که دیلان خیلی پیام فرستاد، السا بهش گفت که تا وقتی از تعطیلات برگردیم نمیرسه که باهاش قرار بگذاره. 

دیلان که از دیدار ناامید شد، مجدد شروع کرد پیام زدن و درخواست کردن که برای کریسمس برای من یک چیز سکسی، بامزه، یا ... باید بفرستی. السا مجدد سعی میکرد که یا جواب نده و کم جواب بده و یا محترمانه قضیه را رد کنه. شنبه من رفته بودم که دخترم را از دانشگاه بیارم خونه. رفتم و وقتی که برگشتم خونه، السا یک جوری که بچه ها متوجه نشوند به من اشاره کرد که بیا. معمولاً وقتی اینطوری اشاره میکنه یعنی باز دیلان براش پیام زده. رفتم توی آشپزخونه. گوشیش را از حالت قفل در آورد و رفت توی واتزآپ و پیامی که به دیلان زده بود را آورد:


سلام دیلان، امیدوارم که خوب باشی. خبری که برایت دارم اینه که السا داره خودش رو آماده میکنه که وقتی از سفر برگشت، برای دیدار بیاد خونه ات و اکثر وقتش رو توی اطاق خوابت باهات بگذرونه!


من که همونجا کف کردم و قلبم شروع به تپش کرد! دیلان هم نوشته بود: اوه، خدای من!


دقت کنید که زن عزیز و نجیب من:

  • برای 12 سال مرتباً من برای وارد شدن به این روش زندگی بهش اصرار میکردم و اون رد میکرد
  • شش ماه پیش به من گفت که اگر یک روزی ناچار به این کار بشود ممکنه همان بار اول از شدت فشار روانی و عذاب وجدان خودکشی کند
  • تازه دو ماهه که وارد این کار شده و توی این مدت هم خیلی پیش نرفته و دیدارهایش به بوسیدن و بغل کردن و حرف زدن محدود بوده
  • بعد از هر دیدار هم دچار سردرگمی روانی میشه و میگه اصلا این چه کاری است که ما داریم میکنیم و ...

حالا چنان شجاع شده که به دوست پسرش میگه که دفعه بعد میآم توی اطاق خوابت!


(البته هنوز میگه که اون روز نمیخواهد سکس کند و قصدش ققط عشقبازی ملایم است)


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر