سوال: آقا اخرش چی شد زنت با دوست پسرش سکس کرد یا نه؟!؟
هنوز نه! تا حالا یازده تا قرار با هم رفته اند. چهار تای آخر توی خونه دوست پسر بوده بوده و هر کدام پنج ساعت طول کشیده است. هر بار کمی پیشرفت میکنه. با هم میرقصند و فیلم نگاه میکنند و بعد میروند توی اطاق خواب. این بار آخر لخت مادرزاد زیر لحاف با هم بوده اند و کلی بوسه و مالش و پستان تقریباً تمام بدن به جز قسمت ناحیه شورت ولی حتی آلت جنسی همدیگر رو هنوز ندیده اند (و زنم کمی نگرانه که طرف اصلا نداشته باشه! که البته میگم این مرد سه تا بچه داشته و نگران نباش و این قدر هم آدم صادق و محترمی هست که اگر اینطور بود بهت میگفت. ضمناً از همون جلسه دوم هم طرف کاندوم نشون داده بود که بگه سکس سالم و بیخطر خواهد کرد.)
زنم میگه دوست داره و میخواهد سکس بکنه ولی خیلی آروم پیش میره. دوست پسرش هم خیلی آدم محترمیه و با وجود اصرار کردن هیچوقت تحت فشار نمیگذاره و تا زنم با قطعیت بهش میگه "نه" اون عقب میکشه. فکر کنم با این وضعیت یک دو جلسه کار داره تا به سکس اورال برسه و احتمالا بعد از اون دو جلسه دیگه کار میبره که به سکس کامل!
یک بار هم زنم ازم پرسید نمیخواهی سکس کامل رو به بعد از 25 امین سال ازدواجمون یعنی سه ماه دیگه موکول کنیم؟ گفتم یعنی کس تو مثل ستاره های دنباله داره که هر 25 سال ظاهر میشه و یک کیر جدید رو پذیرا میشه؟ کلی خندید!
نکته اینه که زنم دیگه حس گناه و خجالت نداره. الان حرفهایی که ده سال گذشته بهش زده بودم رو باور کرده و قبول کرده که این برای زندگیمون خوبه. فقط نگرانه که در درازمدت باعث خراب شدن زندگیمون بشه. که البته بهش میگم که تا الان که باعث بهتر شدن شده. بعد از این که میآد یک سکس حسابی و عاشقانه با هم میکنیم.
یک نگرانی دیگر هم داریم که اون مرد متوجه نباشه که زنم برایش همسر آینده نخواهد بود و بعداً حس مورد بازی قرار گرفتن بکنه و آینده مرد خراب بشه. برای همین چندین بار زنم بهش گفته که شوهر من کاملا در جریان است و این قضیه فقط یک بازی و تفریح هر از گاهی است و بهش اصرار کرده که برای درازمدت خودت یک فکری بکن چون من نمیخواهم از شوهرم جدا بشم و شوهرم و زندگیم رو دوست دارم. من برای تو یک دوست دختر به علاوه سکس هستم و تا وقتی که مجرد (مطلقه) هستی باهات خواهم بود ولی بعداً که همسر مناسب دایمی و دارزمدت پیدا کنی این رابطه قطع میشه و من تبدیل به دوست خانوادگی میشوم. قراره که احتمالا من هم یک بار برم پیش دوست پسر زنم و اینو براش یک بار دیگه هم بگویم. امیدوارم بفهمه.
نگرانی دیگه هم از این طرف است که زنم دچار علاقه بیش از حد به اون مرد بشه و باعث دردسر بشه. برای همین است که با هم قرار داریم که مواظب این قضیه بباشه و داره از تکنیکهای روانی استفاده میکنه که احتمال این قضیه رو کم کنه.
غیر از دو نگرانی فوق، همه چیز خوب است:
- زنم خوشحال و شاد است
- اعتماد بنفسش خیلی بالا رفته
- خودش رو زیبا میدونه (کاش میشد عکس رو بگذارم که ببینید زن من عجب موجود ناز و خوشگلی است. فقط اینو بهتون بگم که خیلیها وقتی میبینندش میگویند شبیه نیکول کیدمن یا جولیا رابرتز است.)
- رابطه جنسیمون خیلی خوب شده
- وقتی از قرار میآید دیگه مثل چند جلسه اول حالت گناه، کثیف بودن، خجالت نداره. انگار رفته ورزش و برگشته. به این باور رسیده که زن است و حق داره از زندگیش لذت ببره و چون شوهرش خوشحال و راضی است هیچ گناهی و کار بدی در کار نیست.
- من دوباره مثل 25 سال پیش که اولین بار دیده بودمش به صورت شدیدا هیجانی دوستش دارم (البته در این 25 سال حتی یک شب هم نبود که در عشقم تردید داشته باشم ولی مرور زمان این دوست داشتن را تبدیل به نوعی رابطه عشق عمیق ولی بدون هیجان کرده بود. الان انگار همه چی ریست شده به اون وضعیت اول آشنایی)